چهارشنبه 8 مرداد 1399 / 13:32|
کد خبر : 5402|
گروه : سیاسی به بهانه سالگرد شهادت سردار شهید محمد جعفری؛
ما نیامده ایم تا ریاست کنیم ، ما آمده ایم تا به شهادت برسیم
شهید محمد جعفری در یکی از سخنرانی های خود گفته بود: "ما نیامدهایم این منطقه را پاکسازی کنیم و خود مقام و ریاست را برعهده بگیریم، ما آمادهایم این مناطق را پاکسازی کنیم و خود به شهادت برسیم".
به گزارش سراب خبر، دهم شهریورماه سال ۱۳۳۳ در خانه محقر، اما با صفای عبدالحمید سومین کودک پا به عرصه گیتی نهاد که خانواده با عشق و ارادت به خاندان نبوت وی را محمد نام نهادند، وجود این نوزاد نورسیده صفای دیگری به خانواده بخشید و گرچه فقر مالی بر زندگی وی حکمفرما بود، اما روحیه قناعت و صبر و بردباری و فضای معنوی بر فقر و تنگدستی غالب شد.
هنوز داغ مرگ برادر و خواهر بزرگترش مجید و طیبه بر وجود مادر سنگینی میکرد که دست تقدیر پدر را نیز از آنها گرفت و درد یتیمی را بر محمد کوچک که هنوز تنها دو بهار از زندگیش گذشته بود چشاند.
اما تلاش بیدریغ مادر داغدارش رابعه مانع از آن شد که محمد رنج بیپدری را احساس کند و خلاء نبود پدر را با مهربانیهای بیدریغش پر کرد.
محمد پس از طی دوران کودکی دست در دست مادر در مدرسه زادگاهش دهگلان برای کسب علم و دانش ثبتنام شد، وی دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر نهاد، لکن عدم وجود پدر در خانواده و استضعاف مالی و فقر فرهنگی دوران ستمشاهی همه دست به دست هم دادند تا او نتواند بیش از این به تحصیل علم و دانش بپردازد و ترک تحصیل را بر ادامه تحصیل ترجیح دهد و در سنگر کار و تلاش به کمک مادر رنجدیدهاش شتافت.
وی در سال ۱۳۵۲ در سن ۱۹ سالگی به خدمت سربازی اعزام شد و، چون دوران سربازی او همراه با رنج و شکنجه مواجه بود با تیمسار پادگان درگیر و مدت ۶ ماه در زندان ساواک ارومیه محبوس شد و پس از اتمام دوران خدمت نظام وظیفه به زادگاه خویش بازگشت و شغل رانندگی را برگزید و با انجام سنت حسنه ازدواج زندگی جدیدی را آغاز کرد.
در اواخر سال ۱۳۵۶ محمد به همراه یکی از دوستانش به کرمانشاه رفت که شاهد تظاهرات خیابانی مردم و شعار دادن آنها علیه شاه بود و از دیدن این تظاهرات خوشحال شد و همه شعارهای مردم را یادداشت کرده و به دوستش گفته بود: این مطالب و شعارها روزی به درد میخورد که پس از بازگشت به صورت مخفیانه و شبانه شعارها را بر روی برگههایی نوشته و در محلات پخش میکرد.
وی به مردم میگفت که شخصی بزرگی بنام امام خمینی (ره) به ایران میآید و به محرومان توجه میکند، باید با هم متحد شویم و به حکومت شاه پایان دهیم و اگر این حرکتهای مردمی به خاطر رضای خدا و اسلام و قرآن باشد، هیچکس نمیتواند به آن خدشهای وارد کند.
این دوران با اوج مبارزات مردم ایران اسلامی به رهبری پیامبرگونه امام راحل عظیمالشان مصادف شد و محمد نیز که سختیهای دوران ستمشاهی را بیش از دیگران لمس کرده بود همراه جمعی از همفکرانش پاسگاه ژاندارمری را خلع سلاح نمود و به گفته دوستانش، او اولین کسی بود که در منطقه مردم را تشویق به مبارزه میکرد و روحیه ظلمستیزی و مبارزه با رژیم منحوس پهلوی و عشق و ارادت به امام (ره) کاملاً در او نمایان بود؛ و به همین جهت بعد از پیروزی انقلاب او جزء اولین کسانی بود که در این منطقه به صفوف لشکریان اسلام پیوست و با پیروزی انقلاب اسلامی، اولین کمیته انقلاب اسلامی را در دهگلان ایجاد کرد و با هزینه شخصی مادرش که در یک گرمابه در دهگلان کار میکرد و تعدادی از دوستانش این کمیته را اداره میکردند.
محمد از آنجا که به فنون و تاکتیکهای نظامی آشنا بود به همراه ۳۰ نفر از پیشمرگان کرد مسلمان و سردار شهید بروجردی در چهاردهم اسفندماه سال ۵۸ با همکاری سپاه پاسداران شهر کامیاران، نوسود و پاوه را از چنگ احزاب مخالف آزاد کردند و هنوز یک سال از عمر پربرکت انقلاب اسلامی نگذشته بود، برای دفاع از اسلام و انقلاب لباس رزم پوشید، و لیاقت، شجاعت، زهد و تقوی و عشق به خدمت به مردم در همان اوایل خدمتش مسئولین وقت را بر آن کرد تا وی را به عنوان فرمانده سازمان پیشمرگان کرد مسلمان دهگلان منصوب نمایند.
محمد در اقدام دیگری نیز با همکاری سپاه همدان و قروه و پیشمرگان کرد مسلمان در ۲۹ فروردین ۵۹ به اشغالگران در دهگلان حمله کردند و آنجا نیز پاکسازی شد و مجدداً با اقدامات شجاعانه محمد و پیشمرگان کرد مسلمان، مناطق بلبانآباد، گزگزاره، مارنج و موچش تا گردنه صلواتآباد پس از چهار روز درگیری این مناطق نیز پاکسازی شد که وی به خاطر این رشادتها مورد تشویق شهید چمران قرار گرفت و به دیدار سپهبد شهید صیاد شیرازی و سردار شهید کاظمی در کردستان رفت و متعاقب آن نیز در نهم تیرماه همان سال محمد به همراه عدهای از پیشمرگان کرد مسلمان به دیدار امام خمینی (ره) رفتند.
عوامل کومله خانواده ایشان را مورد اذیت و آزار قرار میدادند و در منزلش نارنجک میانداختند تا اینکه محمد همسر و فرزندانش را به قروه منتقل کرد تا خود با خیال آسودهتری به خدمت ادامه دهد.
شهید محمد جعفری در یک سخنرانی اعلام داشت: "ما نیامدهایم این منطقه را پاکسازی کنیم و خود مقام و ریاست را برعهده بگیریم، ما آمادهایم این مناطق را پاکسازی کنیم و خود به شهادت برسیم".
محمد علاقه خاصی به روحانیت داشت، مرحوم ماموستا سیدصدیق سلیمانی امام جمعه سابق دهگلان گفته بود: "عدهای از پیشمرگان کرد دلسوزانه فعالیت کردند، از جمله برادر محمد جعفری که واقعاً انسان مخلص، فداکار، مومن و پرهیزکار بود، او واقعاً پیرو خط امام بود و روحانیت را دوست داشت و در امورات همیشه با اینجانب مشورت میکرد".
به گفته مهدی عباسی یکی از دوستان شهید در وزارت امور خارجه که در سال ۱۳۵۹ برای خدمت به مردم منطقه از اصفهان به کردستان آمده بود، "ما هر گاه در عمران، سازندگی با مشکل مواجه میشدیم و نیاز به کمک داشتیم، شهید محمد جعفری با تمام وجود و خلوص و صفا و عشق و محبت از هر آنچه در توان داشت در راه تامین امنیت و آمادهسازی بستر برای خدمترسانی در نظام جمهوری اسلامی ایران دریغ نمیورزید.
این فرمانده دلیر سپاه اسلام در راه تامین امنیت منطقه از حضور نامشروع ضدانقلاب که با ادعای خدمت به خلق، حق زندگی و آسایش را از مردم سلب کرده بودند، لحظهای غفلت نورزید و در گرمای سوزان تابستان و سرمای سخت زمستان به دفاع از اسلام پرداخت که قلههای سر به فلک کشیده کردستان خود گواه صادقی بر این مدعاست و سرانجام این سرباز دلباخته اسلام و قرآن در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۹ در روستای هوارپان از توابع بخش موچش کامیاران (جاده موچش ـ. دهگلان) در درگیری با عوامل خودفروخته اسیر و زخمی شد و پس از بستن دستهایش به همراه دو همرزم باوفایش شهیدان مظفر صادقی فرمانده عملیات سازمان پیشمرگان مسلمان کرد دهگلان و عبدالله حسینپناهی پیشمرگ مسلمان کرد دهگلان در هشتم مردادماه ۵۹ شربت گوارای شهادت را نوشید و به خیل عظیم شهیدان پیوست. پیکر پاک شهید پس از تشییع در گلزار شهدای دهگلان به خاک سپرده شد.
از شهید یک فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است
برچسب ها :