رسانه خبری شهرستان قروه

با غروب خورشید عاشورا

عاشوراییان در قروه به شام غربت رسیدند + تصاویر و فیلم

با غروب غمبار آفتاب در حماسی‌ترین روز تاریخ، عاشوراییان قروه، به شام غربت رسیدند.

به گزارش خبرنگار سراب خبر، از صبح هرجا که پا می‌گذاشتی کربلا بود و هر سخنی که می‌شنیدی عاشورا...

در عصری که باید یا یزیدی باشی یا حسینی، همه حسینی بودن را برگزیدند تا باطل بر گمان خام خود بماند.

دل‏ها در حسن‏ ختام زیارت عاشورا، سجده سجده در خون افتادند و از هر جایی که بودند به سمت کربلا پرواز کردند تا تابلوی زیبای دلدادگی حسین(ع)، پرواز کبوترها را کم نداشته باشد.

در صف‌آرایی حق و باطل امروز، این حق‌طلبان بودند که سر از پا نمی‌شناختند برای یاری امام بی‌سر.

حقیقتی که از نای بریده عالم‌گیر شد و تا دنیا دنیاست از حنجر حقیقت ندا داده می‌شود.

پیش از زینب هیچ خواهرى را ندیده بودند که رسول خون برادر باشد! زینب، کربلا را در آغوش کشید؛ و عاشورا را بر شانه نشاند... در سلوک اسارت، همه جا را، زیر پا گذاشت و به دنیا آموخت که چگونه مى‌شود پاى برجا ماند و ذلیل نشد!

"شهادت" در "اسارت" بود که به راه افتاد، انتشار یافت و همه جایى شد!... اگر اسارت نبود دست شهادت به جائى نمى‌رسید. اگر شانه‌هاى اسارت خواهر نبود، کوله‌بار شهادت برادر بر زمین مى‌ماند!

اگر "زینب" نبود دیوارهاى دنیاى دین نما را، که پس مى‌زد؟ کوفه را، که بیدار مى‌کرد؟ شام را، که روشن مى‌ساخت؟ و خواب و خیال و خمیازه‌هاى مردم را، چه کسى مى‌شکست؟ اگر زینب، کربلا و عاشورا را با خویش به سیر اسارت نمى‌برد، چگونه جغرافیاى خاک "کربلا" مى‌شد و تاریخ زمین"عاشورا"؟

یک تن باید باشد که پیکر پرخون کربلا را افتان و خیزان، بر دوش کشد! بوى کربلا و رنگ عاشورا را برافشاند و برانگیزد...

کسى باید باشد که نامردى "ابن زیاد"، دنیازدگى "ابن سعد" و بى دینى "یزید" را بگوید و برملا سازد...

یکى باید باشد که نگذارد کربلا را زنده به گور کنند و زینب، همان یک تن است.

تولد عاشورا در برابر چشمانش بود که اتفاق افتاد و "ذبح عظیم"، از همان نقطه‌ای که او نیز ایستاده بود، جریان یافت و با غروب یک خورشید 73 خورشید طلوع کرد تا پیام وحی بر زمین نماند و شمع عزای کاروانی که غریب نبود اما غربت را خوب می‌شناخت، در هر کوی و برزن روشن شد، تا مسیر عبور کاروان، چراغ جان‌ها را روشن کند.

امشب شام غریبان شما نبود چون شما آل‌الله هستید، شام غریبان ما بود تا دچار غربت نشویم.

بوی خیمه‌های نیمه سوخته به مشام می‌رسد، خار پای کودکان به جان عاشقان زخم می‌زند و زخمی کهنه سر باز می‌کند که سوز آن تنها با ظهور مردی که منتقم خون خداست، التیام می‌یابد.

برچسب ها :

نظرات کاربران :

دیدگاه های ارسالی شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نام	*
کد امنیتی