پایان ماجرای ازدواج عاشقانه زن41 ساله با کارگر ساده21ساله ای که خودش او را استخدام کرد
پایان ماجرای ازدواج عاشقانه زن41 ساله با کارگر ساده21ساله ای که خودش او را استخدام کرد
سراب خبر :زن ۵۱ سالهاي که مدعي بود شوهرش او را از زندگياش بيرون انداخته و با دختر ديگري ازدواج کرده است و اکنون بر سر دوراهي طلاق و ادامه زندگي در برابر تصميمي سخت قرار دارد، به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري کاظمآباد مشهد گفت: به خاطر سختگيريهايي که در انتخاب همسر داشتم نتوانسته بودم در دوران جواني ازدواج کنم. اين در حالي بود که به عنوان مدير داخلي يک شرکت خصوصي مشغول کار بودم و به اين موضوع توجهي نداشتم که ديگر چهل و يکمين بهار زندگيام را پشت سر ميگذارم.
در همين روزها بود که يکي از همکارانم از من خواست تا زمينه استخدام يکي از آشنايانش را که جوان ۲۱ سالهاي بود در شرکت فراهم کنم. آن روز به خاطر همکارم با استخدام کيارش موافقت کردم و او به عنوان کارگري ساده در شرکت مشغول کار شد.
کيارش جوان فعالي بود و همه کارهايش را با صداقت و درست انجام ميداد هنوز چند ماه از استخدام او سپري نشده بود که متوجه نگاههاي عاشقانه او شدم. چند روز بعد کيارش به من پيشنهاد ازدواج داد و با خانوادهاش به خواستگاري ام آمد اما پدرم به شدت با اين ازدواج مخالفت کرد و گفت: دخترم از قديم گفتهاند «آن چه جوان در آينه بيند پير در خشت خام ميبيند» اين ازدواج دوامي نخواهد داشت چرا که تنها عاشق شدن براي يک زندگي موفق کافي نيست اما من در عالم ديگري سير ميکردم و تصورم بر اين بود که ميتوانم يک جوان ۲۱ ساله را به زندگي مشترک پايبند کنم.
اين گونه بود که مقابل خانوادهام ايستادم و زندگي مشترکمان با کيارش شروع شد. در حالي که صاحب دختر زيبايي شده بودم به خواست همسرم کارم را ترک کردم چرا که وضعيت مالي شوهرم بهتر شده بود و توانست مغازهاي خريداري کند. اما مدتي بعد رفتارهاي او به شدت تغيير کرد به طوري که نه تنها ديروقت به منزل ميآمد بلکه همواره با بهانههاي واهي با من به مشاجره ميپرداخت تا اين که چند ماه قبل فهميدم او با توجيه تفاوت سني و اين که نميتوانم نيازهاي او را تأمين کنم با دختر ديگري ازدواج کرده است. وقتي موضوع را به او گفتم مرا از خانه بيرون انداخت و گفت ديگر تو را نميخواهم! حالا هم با يک فرزند کوچک بر سر دوراهي ماندهام.
PDO Query2 Error